بسم الله الرحمن الرحیم
امام علی(علیه السلام):
بر دشمنان بتازید قبل از آنکه آنان بر شما یورش برند، به خدا قسم با هیچ مردمی در سرزمین خودشان جنگ نشد، مگر آنکه به ذلت افتادند.
بسم الله الرحمن الرحیم
از الست تا سامرا از سامرا تا امروز
لحظه های من همه رنگ انتظار داشته و دارد.
دوست داشتم در همان شعب ابی طالب
حضرت دوست اجازه ی ظهورم دهد
تا شانه ام تکیه گاه پیامبر داغ دیده باشد.
اما نداد.
جدک که سر بر دامان ابوتراب
و پس از آن به تیره ی تراب گذاشت
می خواستم همراهعلی(علیه السلام) باشم در غسل و کفن؛
اما اجازه نیامد.
سقیفه که برپا شد
نگاهم به خدا ملتمسانه بود
شاید اذن خروج بیابم؛
اما ادب بندگی اجازه ی سخن نداد.
یادت هست از آتش و دود سخن گفتی؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سعید جلیلی که روز یکشنبه به مناسبت سالروز فتح خرمشهر در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر سخن می گفت، در بخشی از سخنانش خاطره جالبی را بیان کرد: «ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻗﺒﻞ که معاون اروپا-آمریکای وزارت خارجه بودم ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ مقامات ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ همتای خودم ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺁﻥ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺕ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺻﻼ ﭼﺮﺍ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺰﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﻗﺎﺑﻞ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﺑﺮﺳﯿﺪ! ﺍﮔﺮ ﺣﻖ ﻗﺎﺑﻞ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻧﯿﺴﺖ چرا میخواهید این همه درباره حق مسلم ایران درباره انرژی هسته ای مذاکره کنید؟»
بسم الله الرحمن الرحیم
دیشب به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر، حاج آقا پناهیان در مسجد قمر بنی هاشم(علیه السلام)، خبر از دومینوی سیاسی دادند، خبر از اینکه شاید در مسئله ی هسته ای، دومینوی بزرگی رخ دهد و آنچه که نباید بشود، رخ دهد. ایشان فرمودند که بحث، بحث امنیت کشور و بحث منفعت کشور.
ایشان فرمودند که این دومینو یواش یواش شروع می شود تا به گودی قتلگاه می رسد. اول درب خانه ی حضرت زهرا(علیها السلام) را آتش زدند، بعد آمد و آمد تا رسید به گوی قتلگاه، به این که 30 هزار نفر داوطلب شدند برای محاصره ی امام حسین(علیه السلام).
کربلا که از گودی قتلگاه نبود، از آن جایی که ابو موسی اشعری را به عنوان نماینده به امام علی(علیه السلام) تحمیل کردند آغاز شد. امام علی(علیه السلام) هنگام نصیحت ابو موسی اشعری در رابطه با نمایندگی فرمودند که ابو موسی تجربه به تو چه می گوید، کسی که تجربه را کنار بگذارد دچار شقاوت می شود. بعدهم حاج آقا جریان انگشتری و خلع امام علی(علیه السلام) و خلافت معاویه را توضیح دادند.
وقتی حاج آقا این صحبت ها را می کردند، داشتم به این فکر می کردم که تاریخ واقعا تکرار می شود، الان هم در مسئله ی هسته ای همین طور شده است، دقیقا از تجربه ای که داریم استفاده نمی کنیم، در دوران قاجار چقدر با کشورهای خارجی از جمله روس، امریکا و انگلیس قرارداد می بستیم که اگر مثلا یکی از این کشورها به ایران حمله کرد، از ما دفاع کنند و نکردند؟
چقدر دوران پهلوی ما خسارت دیدیم؟ از زمان انقلاب اسلامی به این طرف هم ما جز نیرنگ و فریب چیز دیگری دیده ایم که حالا آن ها عوض شده اند؟ در طی این دو قرن این ها همیشه خائن بوده اند، حالا در این دو سال تغییر کرده اند؟ مگر سیاست آن ها عوض شده است که آن ها عوض شوند؟ باید حواسان جمع باشد، دوباره جریان ابوموسی اشعری رخ ندهد. ما این همه امتیاز در نشست وین دادیم و داوطلبانه پروتکل الحاقی را قبول کردیم، اما چی گرفتیم؟؟؟؟؟ خدایا ما را به راه راست هدایت فرما.
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
فراخوانی برای فریاد استغاثه
بر اساس آنچه از متون دینی دربارۀ آخرالزمان برداشت میشود، فرج در زمانی رخ خواهد داد که دو ویژگی مهم در میان امت اسلامی ایجاد شده باشد: یکی اوج معرفت و اقتدار مؤمنان که ناشی از آمادگی آنان برای یاری ولی خدا و اقامۀ حق است، و دیگری اوج مظلومیت و اضطرار آنان به فرج، که ناشی از دشمنیهای فراوان نسبت به آنهاست که ایشان را به دعا و تضرع بیسابقه وامیدارد و موجب نهایت استغاثۀ آنان برای فرج و پیروزی حق علیه باطل میشود.
ما از آغاز انقلاب اسلامی بر اساس فرمایشات و پیشبینیهای امام و رهبری انتظار میکشیدیم که انقلاب ما سرآغاز بیداری و اقتدار امت اسلامی در جهان گردد، امری که به تدریج تحقق یافته است و فراتر از حد انتظار ناباورانه شاهد آن هستیم. ما هم اکنون بسیار بهتر از اول انقلاب علت دشمنیها و کینهتوزیهای استکبار با انقلاب اسلامی ایران را درک میکنیم. امروز که امواج بیداری تمام امت اسلامی، به اقتدار مؤمنان منجر شده است، بهتر از هر زمانی میشود فهمید چرا هشت سال با ما جنگیدند تا یک ملت را نابود کنند که ریشۀ این بیداری را بخشکانند. اقتدار امروز مؤمنان امید مستضعفان جهان شده است و به اذعان دوست و دشمن طلیعۀ نابودی مستکبران گردیده است.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال ۱۳۵۷، به دعوت امام خمینی همهپرسی حکومت جمهوری اسلامی ایران در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران برگزار شد و ۹۸٫۲ واجدین شرکت در همهپرسی با دادن رای «آری»، با برقراری حکومت جمهوری اسلامی موافقت کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند
هی نشستند و فقط گریه تماشا کردند
صورت مرد در این هیمنه دیدن دارد
گونه وقتی بشود آینه دیدن دارد
گونه اش آینه بندان به نظر می آید
چقدر عشق به چشمان پدر می آید
اشک و لبخند علی، آه عجب تلفیقی
نیست برّنده تر از تیغ سکوتش تیغی
بوی بدر و احد و خیبر و خندق دارد
ذولفقاری که اگر دق بکند حقّ دارد
قسمت این بود که من همدم بابا باشم
بعد از این مثل خودت ام ابیها باشم
بعد از این داغ که آتش به همه عالم زد
من خودم شانه به موهای خودم خواهم زد
رفتی و مبدأ غم را به دلم آوردی
با همه کودکیم خوب بزرگم کردی
میروم در دل آتش، به خدا باکی نیست
راستی مادر من، چادر من خاکی نیست!!!
آتش از داغ غمت سوخته، بی تاب شده
از خجالت زدگی خاک رهت آب شده
آب گفتم چقدر حرف به ذهنم آمد
یک کفن باز از این چند کفن کم آمد
غم نباید به گل فاطمه غالب بشود
مانده تا زینب تو ام مصائب بشود
داغ محسن چقدر زود زمین گیرت کرد
پیش از آنی که خودت پیر شوی پیرت کرد
جای آن لاله خدا یاس به ما خواهد داد
محسنت رفته و عباس به ما خواهد داد
آه… افتاده کنون بند به دستان پدر
بعد از این حادثه سوگند به دستان پدر
که منم شیرترین دختر این خطّه، منم
دختر شیر خدا هستم و خود شیر زنم
با همه دختری ام مرد تر از مردانم
تا ابد پای حسین بن علی میمانم
شهر در سیطره ی شوم شبی تاریک است
باید آماده شوم روز دهم نزدیک است…
بسم الله الرحمن الرحیم
شمـع وجود فاطمـه سوسو گرفتـه است
شب با سکوت بغض علی خو گرفته است
آتـش گـرفت جـان علی با شرار آه
وقتی که از ولی خدا رو گرفته است
در دست ناتوان خودش بعد ماجرا
این بار چندم است که جارو گرفته است
قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش
یک جـا بـرای غـربـت بـانو گـرفته است
حـتی وجـود میخ و در و تـازیـانـه ها
عطر و مشام از گل شب بو گرفته است
بـا ازدحـام مـوج مخـالف بیـا ببین
کشتی عمر فاطمه پهلو گرفته است
مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت
سـر در بغــل گـرفتــه و زانــو گـرفـته است
بسم الله الرحمن الرحیم
رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد
بر درِ خانه ی خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او ایل و تباری افتاد
آن قَدَر ضربه ی پا خورد به در تا که شکست
آن قَدَر شاخه تکان خورد که باری افتاد
تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خدا
او کنارِ در و در نیز کناری افتاد
بعدِ یک عمر مراعاتِ کنیزانِ حرم
فضّه ی خادمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را برساند به علی
سرِ این خواستنِ خود دو سه باری افتاد
ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند
به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد
غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کرد
همه دیدند سقیفه به چه خواری افتاد
وقت برگشت به خانه همه جا خونی بود
چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد
آن قدََر فاطمه از دست علی بوسه گرفت
بعد از آن روز دگر رفت و کناری افتاد